
تمام من در ناتمام دیگری به خواب رفته..
روزهای بی خاطره:
احساس های از یاد رفته
قلم های بی صدا
ساعت های تکراری
رفتن های بیهوده
پنجره های بسته
و نگاه های خسته
بیچاره دلم :
پشت میله های انتظار
چنبره زده
واژه ها در حنجره بغض شده اند
تمام من در ناتمام دیگری به خواب رفته
شب ها چادر سکوت بال می گشاید
در خودم گم شده ام
امان از :
.روزهای بی خاطره ...

.
.
دلـــَم گرفتــﮧ...
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ...
از همــﮧ فــَرآموشی هآ...
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ...
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت...
"روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟

من دیگه خیلی وقته از کسی ناراحت نمیشم...
تمام سختیش یک خنده ی زورکیه
و یه شونه بالا انداختن الکی...
خیلی وقته خیلی چیزارو میدونم
و خودمو میزنم به ندونستن...
سختیش یه لحظه حرف عوض کردنه
و بیخیال شدنه....
بیخیال!!!!!
تاریخ ارسال پست: شنبه 16 شهريور 1392 ساعت: 10:58